نوشته های مهرسا

قبلا شبا رو خیلی دوست داشتم

يكشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۱۶ ق.ظ

چون تنهایی و سکوت برام لذت بخش بود، حتی شب زنده داری برام لذت داشت
ولی بعد از آشنایی با بهترین زندگیم، شبا بدترین وقت زندگیمه، چون تنهایی بعد از آشنایی اون مثل مرگ تدریجی میمونه، حتی خوابیدن رو به شب زنده داری ترجیح میدم تا شاید بتونم تو خواب احساس داشتنش رو درک کنم
خلاصه عشق تونست تمام تعاریف رو از زندگیم تغییر بده
مثل تنهایی که قبل از اون برام ارزش و لذت بود ولی بعد از آشنایی و شناخت دل مهربونش و فرشته بودنش ، تنهایی (تنهایی یعنی بدون اون بودن، فقط اون) با مرگ تدریجی هیچ فرقی نداره
امیدوارم همه جوره سلامت و خوشحال باشه، نمیخواستم بگم چون حس کردم دفعه پیش از همین ناراحت شد، ولی غیرمستقیم میگم خدایاااااا مواظبش باش،به عظمتت خدایا و مرگ خودم قسمت میدم، هرچی میخوای مواظب من باشی، مواظب اون باش

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۵/۰۶
majid majidi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی